شعر عید غدیر
این شعر واقعا زیباست.
توصیف واقعه غدیره. توصیه میکنم برید به ادامه مطلب و حداقل یکبار بخوانید:
آی ای مردم برگشته ز حج
کاروانها که در این راه دراز
خسته از پیچ و خم دره و کوه
چشم بر وسعت این صحنه راز
می نمایید عبور
رسد آیا به شما این آواز
مردهایی که امید و ایمان
هست خونی که به رگ های شماست
بانوانی که عفاف و بینش
زینت قامت و رخسار شماست
همه گیرید آرام
سخن از رهبر فردای شماست
مردم از رهبری من امروز
همه آسوده ز بیداد شدید
بت پرستی و ستم چون زنجیر
باز شد از گردن و آزاد شدید
ریخت بنیان فساد
صاحب قدرت و بنیاد شدید
من همانم که چو شمعی سوزان
سوختم تا که ضیایی بخشم
تو شب تیره و خاموش شما
نور فریاد خدایی بخشم
سوختم تا به شما
اینچنین جام رهایی بخشم
می روم می روم مرگ برای همه است
نگرانم نگران فردا
باید امروز نمود از دل و جان
فکر بنیان جهان فردا
نه مگر اهریمن
می کشد خط و نشان فردا
می روم می روم پرچم سبز توحید
بعد من در کف حیدر باشد
بعد من رهبر خلق است علی
راه او راه پیامبر باشد
بر نگردید ز او
چون که او از همه برتر باشد
هر که در مکتب دین آمده است
هر که دانشجوی این دانشگاست
هر که لبریز ز درد است و دریغ
هر که همپای و هم آوازه ماست
بپذیرد او را
که علی منظره عشق خداست
دست ها رفت به شادی بالا
بانگ تبریک طنین افکن شد
زیر باران نگاه تاریخ
زندگی سبز ترین گلشن شد
همه بیعت کردند
غرق در واهمه اهریمن شد
کاش آن بیعت پر حکمت و راز
بود در خاطر مردم آن روز
تا که در قلب بهاری پرشور
نشود باز زمستان آن روز
پشت تاریخ شکست
زیر بار غم انسان آن روز
باز امروز علیِ یک تنهاست
روی این خاک سراسر آذر
خار در چشم و به کامش فریاد
بر لبش بوسه خون رنگ سحر
و ندانست کسی
ها علی بشر کیف بشر
ها علی بشر کیف بشر
صلوات
